چند بار هم دوست و آشنا برایش خواستگار پیدا کرده بودند اما تجربه زندگی قبلی همیشه به جانش ترس می انداخت. این بار احساس می کرد که خواستگار جدیدش با بقیه فرق دارد. مرد خوب و باخدایی بود. به او قول داده بود که زیر بال و پر بچه ها را بگیرد اما با این وجود می ترسید انگار نگرانی هایش پایانی نداشت ...