خانه
خاطره جالب په په از روزهای فقر و تنگدستی
سایر منابع:
با دوستان خود به اشتراک بگذارید
می پسندم
0
سایر خبرها
سلام، من زنده ام!/ عاشقانه ای از یک زن که داعشی ها همسرش را زنده زنده سوزاندند
.... می رود پابوس آقا علی بن موسی الرضا (ع) و برمی گردد. ولی طاقت نیاوردم. یک ساعت بعد نشستم وسط خانه و زار زار گریه کردم. علیرضا که حالم را دید تلفنم را آورد. شماره منصور را گرفتم. با خنده گوشی را جواب داد: چی شد؟ مامان علی، می خواهی حلالم کنی؟ گفتم: بله حلالت می کنم، ولی مگر سفر قندهار می روی که حلالیت می خواهی؟ هر دویمان با هم به خنده افتادیم. من بی خبر بودم اما خودش خوب می دانست رفتنش ...
پسرم هر روز برای زیارت به حرم مطهر امام رضا(ع) مشرف می شد
: باید قصاص شود و قاضی هم ادامه داد: قتل محاربه کرده و مجازاتش اعدام است. من هم گفتم: خدای متعال با آن همه عظمت و بزرگی اش ما بندگان عاصی و گناهکار را می بخشد، من هم از گناه او گذشتم و امیدوارم خدا هم این جوان را ببخشد. این بخشش توانست شما را آرام کند؟ آقای رهنورد می گفت: من تا اوایل راهنمایی مسجد و هیئت می رفتم ولی چند سالی است که تحت تأثیر فضای مجازی قرار گرفتم و دیگر به خدا و اهل ...
حرف های عجیب ژاله صامتی به خانم بازیگر | دلیل رفتار عجیب ژاله صامتی روی آنتن زنده چه بود؟
...: یاس ساعت نه و نیم شب به دنیا آمد و خوب به یاد دارم همه خانم های آن بخش چون همان روز زایمان کرده بودند خواب که چه عرض کنم بیهوش بودند. (می خندد) ولی من که 48 ساعت نخوابیده بودم پس از رفتن مادر و همسرم مرتب یاس را از پتویی که در آن پیچیده شده بود در می آوردم و نگاهش می کردم و هر نیم ساعت یک بار او را در آغوش می گرفتم و دوباره روی تختش می گذاشتم. یاس هم مثل من آن شب بیدار بود و این موضوع کمی ...
همیشه آرزوی شهادت داشت و پیرو امر رهبری بود
.... یک روز قبل از بله برون در یک محضر عقد کردند و روز بعد مراسم بله برون برگزار شد. حدود 20 روز بعد در اردیبشهت ماه سال 1391 یک جشن برای آن ها گرفتیم و فردای آن روز نیز به مشهد رفتند. در شهریور همان سال یک مولودی گرفتم و آن ها را راهی خانه و زندگی کردیم. به تازگی عروسم به من گفت که علی در روز خواستگاری به او گفته بود که اگر جنگی رخ دهد راهی جبهه خواهد شد. وی ادامه داد: وقتی پسرم می خواست به ...
من اولین خرید پرسپولیس در نقل و انتقالات هستم/ اشتباه بزرگی کردم اما از هیچ تصمیمی پشیمان نیستم!
برو در راه آهن برای تیم جوانان تست بده. آن زمان بازیکنان بزرگی در بزرگسالان راه آهن بودند و زمانی که برای تست رفتیم پنالتی شد و به ما گفتند تو بزن؛ من توپ را به ساعت زدم و آقای ابوطالب گفت برو. گفتم دیگر خط خوردم اما بعدا گفتند بیا سر تمرین. راه آهن بودم و بعد از آن هم به شاهین رفتم و دو دوره بازی ها برگزار نشد و سال 64 نایب قهرمان شدیم. بعد از آن به سربازی رفتم و تیم خوبی داشتیم. سپس به پرسپولیس ...
آیت الله هاشمی معتقد بود فقر باید از جامعه اسلامی زدوده شود
به گزارش مردم سالاری آنلاین ،بدون تردید پرداختن به همه ابعاد شخصیت آیت الله هاشمی رفسنجانی کاری سترگ و دشوار است که می طلبد سال ها مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد. کنکاش در زندگی و زمانه آیت الله مجموعه ای از مبانی ایدئولوژیک، سیاسی و فرهنگی را شامل می شود که در یک مسیر باید به صورت توامان مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد. بر همین اساس در طی سال 1386 راه مصاحبه با ایشان در دستور کار تیمی هماهنگ و منسجم شروع شد که اینجانب به نمایندگی، مسئول برگزاری جلسات مصاحبه شدم و اولین مصاحبه در تابستان 1387 انجام پذیرفت. اما پس از چند جلسه مصاح ...
پیشنهاد باورنکردنی پورتو به ستاره تیمش
...: به نظر می رسد که په په مدافع اسطوره ای فوتبال پرتغال قرار نیست که به این زودی ها از فوتبال بازنشسته شود. سی ان ان پرتغال و مایس فوتبال دو رسانه معتبر کشور پرتغال گزارش داده اند که باشگاه پورتوی پرتغال به په په پیشنهاد داده است که این ستاره قراردادش را تا سال 2025 تمدید کند. په په در ماه اینده 40 ساله خواهد شد و قراردادش در پایان فصل به اتمام می رسد اما شرایط بدنی خوبی دارد و ...
افشین زی نوری از دوبله انیمیشن سلام بر ابراهیم می گوید
دیالوگ هایش را بیان می کرد. این توالی حس ها باید رعایت می شد و من به شخصه به عنوان مدیر دوبلاژ کار سختی داشتم. من هم برای هر کاری نقطه 100 را می گذارم و کاری ندارم که این اثر سریال است یا فیلم سینمایی یا... سعی می کنم بهترین خودم باشم چون معتقدم این کار که امروز تولیدش می کنیم تا سی سال بعد می تواند پخش شود و زمانی که اسم من به عنوان مدیر دوبلاژ قرار می گیرد باید وجدانم راحت باشد ...
زندگی ساده به سبک شهدا
را که گفتی، می دانستم. برخی هم اضافه شد. آن روز، بیست وپنجم فروردین 1397، دیدار خصوصی ما، بیشتر به شنیدن همین حرف ها گذشت. شاید حاج قاسم، بعضی حرف ها را می زد تا توی تاریخ بماند. همان جا به او گفتم: این ها باید به پاسدارهای جدید گفته شود تا بدانند فرمانده شان چطور زندگی می کند. لبخندی تحویلم داد! در دوران جنگ هم روش زندگی اش همین طور بود. فروردین سال ...
گلایه های بازیکنی که پس از جدایی از استقلال محو شد؛ پسرانم حقم را از فوتبال می گیرند/ دوست داشتم در اوج ...
...، مدتی در پست غیرتخصصی به کار گرفته شد. او اما بعد از سرمربیگری علیرضا منصوریان استقلال را ترک کرد و روندی عجیب و نزولی را طی کرد تا اینکه بالاخره در 35 سالگی تصمیم به خداحافظی از فوتبال گرفت. بازیکنی که روزی به عنوان پدیده به استقلال پیوسته بود، حالا دلخوری های زیادی از برخی افراد دارد. یک روز بعد از خداحافظی با محمدرضا خرسندنیا همکلام شدیم که مشروح صحبت های او را در ادامه می خوانید: ...
گریه های پرافتخارترین سرمربی تاریخ تیم ملی فوتسال
ما می گفتند که شما 5 یا 6 گل می خورید. شب قبل از آن هم مربی پرتغال پیش من آمد و گفت که فکر می کنی با آن ها چه کار می کنی؟ گفتم بازی می کنیم دیگر. گفت پالرمو می دانی کجاست؟ مرکز مافیا ایتالیا. امکان ندارد که بگذارند شما برنده شوید. این در ذهن من ماند که قرار است یک اتفاقی رخ دهد. آن ها 2 بر صفر پیش افتادند و بازی را 2 بر 2 کردیم. دوباره پیش افتادند و ما کامبک زدیم و برای اولین بار از نایب قهرمان ...
موثرترین فرمانده بیت المقدس ذخیره ای برای الی بیت المقدس
قرار بود اعدام شود، دو سال آنجا بود، تا اینکه با پیروزی انقلاب اسلامی معجزه وار آزاد شد. در طول مدتی که در زندان بود، تنها یک بار به مادر اجازه دادند که به ملاقاتش برود. مادر خیلی گریه می کرد. می گفت مچ دستش به شدت زخمی شده بود و هر چه گفتم دستانش چرا این طور شده، جوابی نداد و گفت: چیزی نیست، خوب می شود. اجازه نمی داد کسی از کارش سردربیاورد. بعدها فهمیدیم که دستان او را به تخت بسته و با شلاق به کمرش ...
برای همه بچه های ایران بازی می سازیم
، دوباره بلند می شوید. وقتی خیلی از جاها کار و تلاش شما را نادیده می گیرند آن انگیزه مادری باعث می شود که دوباره ادامه دهید. یک خاطره جالب برایتان تعریف کنم، روزی که دخترم به دنیا آمد وقتی از اتاق عمل بیرون آمدم تلفنم زنگ خورد. گوشی را که جواب دادم، دیدم آقای دکتر آقایی دبیر رویداد فرنو است. منم با صدای نزاری جواب می دادم. آقای دکتر آقایی پرسید چی شده خانم کاکا؟ تصادف کردید؟ گفتم نه، تازه ...
