سایر منابع:
سایر خبرها
ناگفته های یک بانو ایرانی از اسارت درزندان های آمریکا / آمریکا با دانشجویان طرفدار انقلاب چه کرد؟!
حجاب را کنار بگذارم و مثل آنها شوم. آنها هرکه را شبیه خودشان نباشد مسخره می کردند حالا فرقی هم نداشت چه به خاطر حجاب چه به خاطر رنگ پوست و نژاد. البته بودند کسانی که بین شان برای بقیه هم احترام قائل باشند. حتی بعضی اوقات هم نقشه می کشیدند که من را اذیت کنند. ماجرای ملاقات با امام خمینی! می رسد به روزهای بجبوبه انقلاب. همان روزها که هر روز خبر تازه ای از ایران و انقلاب مردمی ...
رمز و راز شهید شدن از زبان جانباز دفاع مقدس
در عملیات خیبر بر اثر اصابت ترکش به کمر به درجه عظیم جانبازی نائل آمد. این جانباز دفاع مقدس در گفت وگو با خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، در مورد نحوه جانبازی خود اظهار داشت: من جانباز 70 درصد قطع نخاع هستم که در عملیات خیبر جانباز شدم. از بسیج کرج به جبهه اعزام شدم و در آنجا راننده ای بودم که به همه مناطق جبهه اعم از پشت جبهه و خط مقدم رفت و آمد داشتم. سال 1362 به جبهه اعزام شدم و پس ...
سارق حرفه ای: کار دیگری جز دزدی بلد نیستم/ کسی را ندارم دنبال کارم برای جلب رضایت باشد
بعد دزدی هم می کردم، چند بار در همان بچگی بازداشت شدم که آزادم کردند. *مادرت گدا بود؟ بله. او گدایی می کرد، پول خوبی هم درمی آورد. *اگر مادرت پولدار بود چرا تو دزدی می کنی؟ مادرم چند سال قبل فوت کرد. آن موقع من نوجوان بودم. هرچه پول داشت هم شوهر صیغه ای اش بالا کشید و من مجبور شدم دزدی کنم. *چرا دنبال یک کار درست و حسابی نرفتی؟ کار ...
بعد از ازدواج با رشید، راز پلیدش را فهمیدم!
که تقدیر چگونه رقم خورده است. خلاصه روزی هنگام یک غروب زیبا مادر رشید استکان خالی چای را درون سینی گذاشت و به آرامی در گوش مادرم مطلبی را بازگو کرد که گل لبخند روی چهره مادرم شکفته شد. همان شب زیبا بود که مادرم مرا به آغوش کشید و ماجرای خواستگاری مادر رشید را بیان کرد از خوشحالی و شرم و حیا سرخ و سفید می شدم که داخل اتاقم رفتم. انگار روی زمین بند نبودم اما اضطراب و استرس عجیبی نیز داشتم ...
جایگاه خانواده شهدا در قلب حاج قاسم
. کنار حاج قاسم نشسته بود، و به آرامی با هم صحبت های پدر و دختری می کردند. آن روز، حاج قاسم، انگشتری ای به دست داشت که یادگار یکی از دوستان شهیدش بود. همان را که آن قدر برایش عزیز بود، از انگشتش درآورد و به لیلا هدیه داد. گفت کسی را لایق تر از تو برای این انگشتری ندیدم! سال 1389، مسئول نمایندگی در نیروی دریایی سپاه بودم که ستاد نیروی دریایی به بندرعباس منتقل شد. مقام معظم رهبری فرموده بودند ...
روایت برگزاری جشن تقدیر از پدر قهرمان
حال و هوایی دیگر داشت؛ جشنی به بزرگی دل صاف و بی آلایش بیش از 30 دختر بچه 8 ساله برای فرزندی از فرزندان شهدا برپا شد آن هم به نام تقدیر پدر قهرمان . این کلاس هم پدر قهرمان شهید دارد و هم پدری قهرمان در جرگه جانبازان امنیت جانباز 70 درصد محمدتقی رشید از سبزپوشان شجاع و پرافتخار نیروی انتظامی. خانم مشگین معلم کلاس دوم شهید نجفی دبستان ریحانه النبی قرچک در گفت وگو با خبرنگار ...
شهید اسمعلی فرهنگیان پیشرو در مبارزه با گروه های ضد انقلاب
... پیکر پاکش در میان اشک و اندوه هزاران نفر از مردم و عاشقان راهش و هم سنگران وفادارش تشیع و به خاک سپرده شد و از این شهید دو فرزند دختر و یک پسر به یادگار مانده است. هادی فرهنگیان فرزند شهید در گفتگو با خبرنگار مهر اظهار کرد: در زمان شهادت پدر من 6 ماهه بودم و حسرت دیدار با پدر برای همیشه با من ماندگار شده است اما از فداکاری ها و قهرمانی ها و شجاعت و شهامت پدر خاطرات بسیاری شنیده ...
روایت عملیات فریب عرب های خوزستان در جنگ
طالقانی تهران منتقل کردند. در بخش جراحی بستری شدم. دکتر معالج وقتی پرونده مرا دید، متوجه شد که من گرمساری هستم. بالای سرم ایستاد و گفت گرمساری ها کلک اند ! در تعجب بودم که ادامه داد: البته من هم گرمساری ام ! این شوخی و صمیمیت ایشان تا حدی روحیه ام را شاد کرد. بعد متوجه شدم که ایشان دکتر مشیری و اهل ایوانکی است. مردم با گل و شیرینی به ملاقاتمان می آمدند ...
ملاقات با آقای نوار کاست | مجموعه داری که 18هزار نوار مذهبی و انقلابی دارد
.... این شد که به دلم افتاد تا برای حضرت مهدی(عج) نذر کنم که اگر پسردار شوم نام مهدی را برای او انتخاب کنم. چند وقت بعد پسردار شدم. موضوع نامگذاری را به همسرم نگفته بودم، وقتی از بیمارستان آمد به من گفت: اسم پسرمان را مهدی گذاشتم، دوست دارید. تعجب کردم. ماجرای نذر را برایش تعریف کردم اشک از چشمانش جاری شد و هر دو خدا را شکر کردیم. سال 1352 به پیشنهاد بچه های هیئت در محله موتورآب مغازه ای ...
کتابخانه بهترین مکان برای معرفی هنر و کار خانوادگی ما بود
استقبال خوب مردم و به خصوص بانوان منطقه مواجه شد. نژاد عبداللهی فعالیت خود در کار حصیربافی گفت: کار حصیربافی در خانواده ما یک شغل موروثی است که مادرم، مادربزرگم و همچنین پدران و مادران آنها به این کار مشغول بودند و من نیز از زمانی که چشم باز کردم با حصیر و حصیربافی آشنا شدم. به دلیل ارزان بودن و در دسترس بودن مواد اولیه حصیربافی در منطقه ما که از برگ درختان نخل تأمین می شود، حصیربافی یکی از ...
چرا مهران غفوریان با بازیگر شدن دخترش مخالف است؟/ ماجرای جالب ذوق و هیجان مهران غفوریان برای پدر شدن
به گزارش خبرنگار رادیو و تلویزیون خبرگزاری فارس، مهران غفوریان، بازیگر سینما و تلویزیون در برنامه سلام تهران گفت: من متاسفانه پدرم را بسیار زود از دست دادم به همین دلیل روزهای پدر همراه او را به خاطر ندارم؛ او هیچ زمان علاقه اش برای دریافت کادوی روز پدر را مطرح نمی کرد اما حقیقت آن است که هر پدری دوست دارد در حد یک تبریک از فرزندانش بشنود. وی در ادامه گفت: من همیشه باور دارم مادر از ...
تلاش زن جوان برای نجات شوهر محکوم به مرگ
آمده ایم. در یک شهرک در حاشیه تهران زندگی می کردیم و مستاجر بودیم. برادرشوهرم گفته زمینی را که از پدرشان به ارث رسیده می دهند تا رضایت بگیرند اما هنوز نتوانسته اند اولیای دم را راضی کنند. هزینه زندگی ات را چه کسی می دهد؟ پدر خودم خرجی ام را می دهد. من خانه مستاجری را تحویل دادم و به خانه پدرم رفتم حالا خودم و بچه هایم سربار او هستیم، هرچند چیزی نمی گوید اما به هر حال با این خرج ها می دانم چقدر برایش سخت است. پدر خودم هم یک کارگر است. خجالت می کشم. ...
روایت مادری و دانشجویی / مهد کودکی برای فرزندان مادران دانشجو
.... من در هر شرایطی که بودم بعد از توکل به خدا و حضور همسرم، با تکیه بر انگیزه و اطمینانم از مادر شدن به مسیرم ادامه می دادم. اگر نمره ام کم می شد ناراحت نبود. اگر تاریخ دفاعم جابه جا می شد غصه نمی خوردم. اگر در روزهای برفی سرکلاس حاضر نمی شدم، خودم را سرزنش نمی کردم. چون من یک مادر بودم. داشتن مهد کودک خوب، مهدی که خیال مادر را برای ساعاتی از آرام و امن بودن محیط حضور فرزندش در آن ...
روش پخش عکس امام خمینی در خیابان ها
روزهای جنگی سعید که مجموع خاطراتش از دوران حضور در جبهه است، به بیان فعالیت های انقلابی اش پرداخته که به مناسبت ایام شکوهمند پیروزی انقلاب اسلامی و دهه فجر در ادامه می آید: پدری مداح که ساواک به دنبال او بود من فرزند سوم خانواده، متولد 20 مردادماه سال 1345 هستم. روزهای کودکی ام را در کوچه های خاکی و پُررفت وآمد محله آب موتور تهران گذراندم. در هفت سالگی پشت نیمکت کلاس اول مدرسه ...
زمستان خونین 57 در خیابان های بیرجند/ خاطراتی از جنس شجاعت و غرور
... انسان هایی که بی ترس از جان شعار یا مرگ یا خمینی سر دادند و از استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی گفتند. مرور خاطرات مرتبط با این شهدای عزیز انقلاب بیرجند فرصتی است تا بار دیگر بدانیم که چه کیمیایی را به دست آوردیم. نرگس حسین نژاد مادر شهید علی سندروس در خاطرات خود از روز شهادت فرزندش در هفتم بهمن ماه سال 57 می گوید: روز هفتم بهمن ماه به همراه تعدادی از خانم ها در تظاهرات ...
روایت طوطای بی بی یلقی از شهادت ابوبکر
به گزارش گلستان ما؛ شهید ابوبکر اونق، فرزند تاجقلی اول فروردین سال 1337 در روستای اونق یلقی، از توابع شهرستان آق قلا، در استان گلستان به دنیا آمد. وی بعد از پایان دوره ابتدایی، در سال 1349 به یکی از حوزه های علمیه آق قلا رفت تا علوم اسلامی را فرا گیرد و راه پدر را ادامه دهد. ابوبکر اونق سال 1358پس از به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی ایران به شهر قم سفر کرد و پس از شرکت در امتحان متون اسلامی ...
دیدار با پدران بی ادعا
سعی کردم برایشان هم پدر و هم مادر مهربان باشم. فرزند این شهید نیز با چشمانی گریان می گوید: وقتی پدرم شهید شدند 6 ساله بودم غم دوری پدرم درد بزرگی بود که از کودکی بر دلم نشست پدری که تنها از وجود پر مهرش 6 سال بهره مند شدم ولی باز هم شکرگزار خدا هستم که پدرم برای حفاظت از ناموس و وطنش شهید شده است. به سراغ پاسدار شهید یحیی لطف اله زاده می رویم که خواهرش با گفتن "آلا گوزوه ...
رابطه پدر و فرزندی گرم و صمیمی یا موش و گربه؟!
حساب می بردند و اگر پدر می گفت فلان کار را انجام بده، باید حتماً آن کار انجام می شد؛ ولی پدر های امروز نه! وقت زیادی نمی ماند! عوض خدایی دوست، سه بچه هفده، هفت و سه ساله دارد. او که کارگر معدن است، می گوید: 25 روز سرکاریم و فقط 5 روز در خانه ایم. از این رو بیشتر کار های بچه ها با مادرشان است و مسلماً بیشتر با او وقت می گذرانند. خب زمان هایی هم که خانه ایم، به استراحت نیاز داریم و از ...
پدر برای من مثل یک دُرّ نایاب بود
های کودک و نوجوان بسیار کم بود؛ مخصوصا کتاب هایی که برای بچه ها مطمئن باشند، مثل کتاب های دینی. ما در مضیقه بودیم و جای خالی آن کتاب ها را قصه های مادر و حتی مادربزرگ برایمان پر می کرد. خاطره ای هم از پدرم به یادم آمده است؛ وقتی پدرم نبود و به سفر تبلیغی می رفت به نوعی من مرد خانه بودم با اینکه سن وسالم کم بود و کودک بودم. پدرم کتاب می نوشت. بعد چاپ، تعدادی را از ناشران به عنوان هدیه می ...
برای پدرم چی هدیه بگیرم؟
خانه بلند کنی و داد بکشی. هیچوقت نباید با پرخاش باهاشون حرف بزنی . همانجا سرم را تکیه دادم به پای پدربزرگ و اشک تو چشمانم جمع شد. یعنی من هیچکدام از این کارها را انجام نمی دادم. پس حتما فرزند خوبی نیستم. پدربزرگ که انگار متوجه حال من شده بود، ادامه داد: نوه عزیزم، فرزند برای پدر و مادرش عزیزه، اما همانطور که پدر و مادر برای رشد و تربیت فرزندشون تلاش می کنند، بچه ها هم وظایفی دارند و ...
تنها زن راهدار ایرانی که راننده تریلی هم بوده | دوست داشتم فوتبالیست شوم | از بچگی عشق کامیون بودم
ترانزیت بودی. چرا تصمیم گرفتی به راهداری بروی؟ بعد فوت پدرم، چون همه برادر و خواهرهایم ازدواج کرده بودند و سر خانه و زندگی شان رفته بودند، مادرم تنها شد. نگرانش بودم و نمی خواستم تنها باشد. چون راننده ترانزیت که باشی گاهی هفته ها در جاده ای و خانواده ات را نمی بینی. برای اینکه مادرم تنها نباشد، تریلی را فروختم و تصمیم گرفتم در کنار او زندگی کنم. برای همین دنبال شغلی بودم که بتوانم هم به ...
چند روایت کمتر شنیده شده از چاپخانه دار قدیمی ناصر خسرو | چاپ نخستین عکس های امام(ره) کار ما بود
پدر در چاپخانه هنگام کارهای صحافی و بسته بندی اوراق چاپی به او کمک می کردم. از همان کودکی به کار چاپ علاقه داشتم. به خصوص زمانی که کتاب های درسی را مطالعه می کردم. عاشق کارهای حروفچینی، چاپ و صحافی شدم به همین دلیل بیشتر به محل کار پدر می رفتم. دوران تحصیل در دبستان 21 آذر، مدرسه کامروا و دبیرستان خوارزمی از پی هم سپری شدند. همه تابستان در گرمای تهران پیش پدر کار می کردم علاقه به کار چاپ مانع از ...
ارمغان روشن پدر
زاری پدر مریم سبزه زاری (حائز رتبه نخست رشته قرائت تحقیق در هفتمین دوره مسابقات بین المللی قرآن کریم دانش آموزان جهان اسلام) می گوید: در هر کاری ابتدا باید لطف خدا باشد؛ یعنی لطف خداوند شامل انسان می شود و یک مسیر را برای او باز می کند. پنج سال و نیم داشتم که برادرم را به مسجد برد. من در جلسه شهید غلامرضا فرّهی سوره حمد را یاد گرفتم و بعد آیات اول سوره بقره را می توانستم بخوانم. شهید ...
اعتراف تلخ زن جوان به خیانت 8 ساله به همسرش !
سوءظن عجیبی همه وجودم را فراگرفته است. شب و روز در خودم فرو می روم و به آینده و گذشته ام می اندیشم. به اشتباه بزرگی فکر می کنم که همه زندگی ام را به تباهی کشاند، اما اکنون حادثه تلخی در زندگی ام رخ داده است که به هیچ وجه نمی توانم تصمیم درستی بگیرم و در دو راهی عقل و احساس گیر افتاده ام. این ها بخشی از اظهارات مرد 45 ساله ای است که در پی یافتن راهکاری قانونی وارد کلانتری سیدی مشهد شده ...
دیدار با خانواده شهید در شب ولادت امام علی (ع) و روز پدر
قرار دارد. فاطمه خشک پز کاشانی مادر شهیدان محمد و سعید طوقانی نیز با بیان اینکه مادر شهید بودن یک توفیق الهی است، گفت: صاحب پنج پسر و یک دختر هستم که چهارتن از پسرانم به جبهه رفتند و خداوند را شاکرم که همه شان زنده و عاقبت به خیر هستند. درواقع دو تا از آن ها جانباز شدند و محمد و سعید هم که شهید شدند در حقیقت از بقیه زنده ترند. شهید سعید طوقانی در سن هشت سالگی نشان و بازوبند ...
شوهرم آلمانی شد!
خانواده احسان یک روز راهی ایران شدم و با نشانی که داشتم به مشهد آمدم و او را پیدا کردم. طولی نکشید که خانواده احسان هم به مشهد آمدند و منزلی را در حاشیه شهر خریدند. این گونه بود که اتاقی را نیز به ما دادند و من و احسان زندگی مشترکمان را درمنزل پدر شوهرم ادامه دادیم. در این شرایط من مجبور بودم همه امور منزل پدر شوهرم را انجام بدهم تازه وارد هفدهمین سال زندگی ام شده بودم که پسرم را نیز باردار شدم. ...
قلعه نویی: همه جوره از کی روش حمایت می کنم
امیر قلعه نویی سرمربی وقت تیم سپاهان در مصاحبه اختصاصی با خبرورزشی از کارلوس کی روش سرمربی پرتغالی تیم ملی کشورمان حمایت کرد و ما از قلعه نوعی تیتر زدیم: اگر دوستان ناراحت نمی شوند، همه جوره از کی روش حمایت می کنم. سرمربی سپاهان در ادامه گفت: من از لیست کارلوس کی روش انتقادی ندارم و معتقد هستم باید به نظر کی روش به عنوان نفر اول تیم ملی احترام گذاشت. من خودم وقتی که سرمربی تیم ملی بودم، وقتی لیست ...