پست تازه هنگامه قاضیانی با کلیدواژه زندان
سایر منابع:
سایر خبرها
هنگامه قاضیانی برای همیشه با دنیای بازیگری خداحافظی کرد +جزئیات
هنگامه قاضیانی بازیگر شناخته شده کشورمان بعد از بیست و چهار سال تلاش و کوشش در عرصه بازیگری ، از فعالیت در این حوزه خداحافظی کرد و نوشت:من باید می رفتم . به گزارش سینما اعتماد، در متن یادداشت او که در صفحه اینستاگرامش منتشر کرده آمده: برای اولین و آخرین بار خواهش دارم همه شما یک جمله زیبا برای خداحافظی به یادگار برایم بنویسید. برای همه شماهایی که با عشق بی شرط از نسل های متفاوت، سال ها ...
خداحافظی هنگامه قاضیانی از سینما
برام آخرین گلوله ی آخرین خشاب بود من باید می رفتم زود زود زود یکی تو خاطره هام زخم برداشته بود وداع من بعد از بیست و چهار سال خدمت با بازیگری وی در طول مدت فعالیت خود در سینما در 30 فیلم سینمایی به ایفای نقش پرداخت و توانست در این مدت برنده دو سیمرغ بلورین بهترین بازیگر زن از دو دوره جشنواره فیلم فجر برای فیلم های به همین سادگی و روزهای زندگی ...
خداحافظی هنگامه قاضیانی با سینما و دنیای بازیگری
هنگامه قاضیانی بازیگر سینما با انتشار پستی در صفحه شخصی خود از دنیای بازیگری خداحافظی کرد. به گزارش سینمااعتماد، هنگامه قاضیانی در صفحه شخصی اش نوشت: برای اولین و آخرین بار خواهش دارم همه شما یک جمله زیبا برای خداحافظی به یادگار برایم بنویسید. برای همه شما هایی که با عشق بی شرط از نسل های متفاوت، سال ها کنارم ایستادند. بگذارید امشب در این حس غریب، اندوه را، برای یک شب هم که ...
پشت پرده راز خداحافظی هنگامه قاضیانی از بازیگری چه بود؟ / شوکه می شوید!
بازیگر زن سابق سینمای ایران که چندی پیش اخبار کشف حجاب او در فضای مجازی منعکس شده بود در 53 سالگی با انتشار عکس نوشته ای در اینستاگرام از بازیگری در سینما خداحافظی کرد. کاربری در واکنش به این پست که هنگامه قاضیانی در فضای مجازی به اشتراک گذاشته، نوشت: الان استیون اسپیلبرگ پیام میده من عاشق فیلم یک قناری یک کلاغ بودم، سینما رو دور ننداز!عکس خداحافظی هنگامه قاضیانی بازیگر کشف حجاب کرده در 53 سالگی که در اینستاگرام منتشر شده است. کدخبر: 899349 1402/03/20 10:30:00 لینک کپی شد ...
نسخه الکترونیک کتاب تن های محجر منتشر شد
، صرفاً از سر نیاز مالی بود و نه اعتقاد قلبی. یک روز بعدازظهر که داخل محجر آمده بود، بی مقدمه جلوی سلولم ایستاد و گفت: می دونی کارمون چیه؟ گفتم: نگهبانیه دیگه. گفت: اولش آره، اما الان حدود یک ماهی می شه که من روزها برای اعدام زندانیان می رم، یعنی یکشنبه ها و چهارشنبه ها، اعدامی ها رو می بریم میدون تیر که پشت همین پادگانه. با شناختی که از کریم پیدا کرده بودم، باورم نمی شد به این راحتی از اعدام و کشتن ...
هنگامه قاضیانی؛ رفتی و از رفتن تو قلب آینه شکسته
برترین ها: هنگامه قاضیانی، بازیگر سینما، شب گذشته با انتشار پستی در اینستاگرامش اعلام کرد از دنیای بازیگری خداحافظی کرده است. قاضیانی از جمله هنرمندانی بود که در ماه های اخیر و در جریان اعتراضات ویدئویی منتشر کرد و در پی آن مسیر زندگی و هنری اش تغییر کرد. این بازیگر در متن خداحافظی خود از مخاطبان خواست برایش جمله ای به یادگار بنویسند و در ادامه نوشت: برای همه شماهایی که با عشق بی شرط ...
پنجمین کتاب بری بی عرضه منتشر شد
/> توپ گرد و خاکی روی زمین قل خورد. با چشم دنبالش کردم. بعد دستم را بیشتر بردم تو. سکه پنجاه سنتی ام! نوک انگشت هایم بهش می خورد، اما نمی توانستم درش بیاورم. گفتم: دددستم بهش نمی رسه... این کتاب با 176 صفحه مصور، شمارگان هزار نسخه و قیمت 77 هزار تومان منتشر شده است.
دربانانِ خانه امام رضا (ع)
چرا خدمتِ دربانی؟ خندید: گفت مردم به چشم آب نگاهم کنند و من، پیش تو از سراب بی آبروترم! یک روز مشغول خدمت بودم، پشت پنجره فولاد؛ یک زائر از فکر می کنم شهر تهران بود که آمد سوال کرد و گفت: شما چرا بیرون و توی محوطه باز خدمت می کنید اما بعضی از رفقامون نزدیک ضریح مطهر مشغول خدمت ان؟! من ماندم چه بگویم. از خود امام رضا (ع) امداد گرفتم گفتم خودتان یک جمله ای در ذهن من بیندازید ...
مسجد موسی بن جعفر(ع) خیابان غیاثی تهران؛ کانون مبارزات یکی از نخستین شهدای نهضت امام (ره)
دستگیری و زندانی شدنش می شود. یکی از روحانیون معروف آبادن (آقای قائمی) وساطت می کند و فرماندار نظامی آبادان به این شرط قبول می کند که آقای سعیدی بگوید آن سعیدی که بر ضد همسر شاه حرف زده است، من نیستم و فرد دیگری است و دستگیری من به خاطر تشابه اسمی بوده است. روز دیگر که آقای سعیدی با فرماندار نظامی رو به رو می شود، و از او می پرسند که: آیا شما همان سعیدی هستید که در منبر به زن شاه بد و بیراه گفتید ...
مرد اهوازی که 45 سال نخوابید | او هرگز در زندگی اش خواب ندید
دکتر رفت؛ به ام چند تا قرص داد. آنها را انداخت توی لیوان آب؛ یک چیزی شبیه شیر شد و بعد گفت بخور. می گفت 15 دقیقه ای خوابت می کنم. خوردم. چشم دکتر مدام به ساعتش بود. یک ربع که هیچ، یک ساعت گذشت اما هنوز داشتم با چشم های باز نگاهش می کردم. خوابم نبرد اما به جایش بدنم حسابی خارش گرفت . البته طاهر در این سال ها یک بار خوابیده است، آن هم چند ثانیه کوتاه؛ یک بار داشتم توی شرکت راه می رفتم، یک ...
کهنه سرباز وطن رفت
از آن را برایمان می گوید: در همان روز های اول که دستگیر شدیم مورد شکنجه قرار گرفتیم. در همین حال شعری یادم آمد و برای آن ها خواندم: حیف است که ارباب وفا را نشناسی ما یار تو باشیم و تو ما را نشناسی صالح که حرف های ما را برای آن افسر عراقی ترجمه می کرد این شعر را برای او ترجمه کرد و در ادامه به من گفت: تو اهل کجا هستی؟ گفتم: شیراز. صالح گفت: تو همشهری سعدی و حافظ هستی ...
کتاب غریبه ها و پسرک بومی به چاپ یازدهم رسید
چیه که شما می کِشین ؟ گفتم: کدوما ؟ همینا که می کِشین ! گفتم: من تا اشنو نکشم ، طعم سیگار رو نمی فهمم از حرفم خنده اش گرفت. خنده که نه، یکجور پوزخند که وارفتم و رفتم تو فکر اینکه قهوه چی گفته بود فرنگی هم داریم و من گفته بودم نه قربون قدت، همون اشنو... اقلاً آدم میفهمه سیگار دود میکنه... و حالا کور و پشیمان که ... گردن خرد، اگه ...
لحاف دوزی که اراذل و اوباش را از محله بیرون کرد
به تهران آمده است. او می گوید: اواخر سال 49 بود که برای دیدن تعدادی از بستگانم به تهران آمدم. چند روز از آمدنم گذشته بود که بستگانم از من خواستند حالا که به تهران آمده ام برایشان لحاف و تشک بدوزم. من هم قبول کردم و یک ماه در تهران مشغول دوخت لحاف و تشک برای بستگان و همسایگانشان شدم. آن زمان در همین محله یک لحاف دوز قدیمی بود که وقتی کار من را دید از من خواست تا با هم شریک شویم ولی من به او گفتم ...
پسری که دختر شد ؛ گزارشی خواندنی از جوانی که تغییر جنسیت داد | از کودکی عاشق لوازم آرایش مادرم بودم | ...
. دختری در دانشگاه مان بود که خیلی دلش می خواست با من دوست باشد اما من هیچ وقت زیر بار نمی رفتم و این مسئله برای دوستانم عجیب بود. یک روز که با دوستم در جایی نشسته بودیم و دلیل این مسئله را پرسید، به او گفتم واقعیت درون من چیست. تا مدتی بعد از شنیدن چیزهایی که من برایش تعریف کردم، شوکه بود. بعد از چند دقیقه به من خیره شد و پرسید تو مطمئنی همچین آدمی هستی؟ فکر کردی چجوری باید این رو به خانواده ات ...
شلیک مرگبار به دوست قدیمی برای فرار از بدهی میلیاردی
کردیم و بعد پویا از من جدا شد و رفت، بعد از آن دیگر از او خبر ندارم. یک روز بعد مردی به پلیس گزارش داد جسدی را در باغش پیدا کرده است. او گفت: چون باران زیادی باریده بود به باغ رفتم که مطمئن شوم اتفاق خاصی نیفتاده است، همین طور که داشتم قدم می زدم با یک جسد روبه رو شدم. باران گل و خاک را از روی جسد کنار زده و بخشی از بدن او پیدا شده بود. من به چیزی دست نزدم و منتظر پلیس شدم. بررسی ...
ناگفته های اختلاف ساپینتو و فتح الله زاده/ از دستور مدیرعامل برای اخراج مهدی پور تا سنگ تمام برای سرمربی ...
بدهد و برود. گفتم ماگات می خواهد بیاید ایران در چادر زندگی کند؟ گفت ماگات هم همین امکانات را می خواهد! به ساپینتو قول دادم کمپ حجازی را تکمیل کنم وی افزود: الان مشکل فوتبال ما مدیریتی است. تیم ما که بدون هیچ امکاناتی برنده می شود، چرا باید به ساپینتو بگویم منتظر هستند تو بروی ماگات را بیاورند؟ من استقلالی هستم و این تیم را دوست دارم. هیچ کس هم من را نمی شناسد. نه صفحه دارم ...
رابطه شوهرم با 5 زن دیوانه ام کرده است| مرد خیانتکار: 3 ساله است رابطه دارم
توضیحاتش گفتم یا میبری من ببینمش یا خودم رو با خونه آتیش میزنم. رفتیم تهران و رسیدیم دم در و زنگ زدیم. یک خانم با پوششی ناشایست در را باز کرد و سلام کرد. من زانوهام شل شد داد زدم، جیغ کشیدم و به خانم حمله کردم. همسرم منو گرفت و جدا کرد. بعد کلی فریاد تو آپارتمان همسرم منو کشید و با خودش برد تو ماشین و به خونه برگشتیم. تو راه توضیح داد 3 ساله رابطه دارد. دقیقا همون 3 سالی که شروع ...
خبر خوب| اختراع بانوی ایرانی در درمان سرطان
...> * اختراع پشت اختراع اولین خبر خوب امروزمان توسط یک بانوی جوان ایرانی رقم خورده است. بانویی که با تکیه بر هوش و ذکاوتش آستین ها را بالا زده تا دست به کاری افتخار آفرین بزند. او مخترعی است که با همت والا در عرصه علمی به پیشرفت های شگرفی دست یافته. چه پیشرفتی؟ عجله نکنید برایتان خواهیم گفت. نام این بانوی مخترع نرگس رجب وند متولد سال 76 در شهر اردبیل است. این بانوی جوان با همین سن کمش تاکنون 3 ...
روایت یک عاشقانه نجیب از یک شهید مدافع حرم در پله ها تمام نمی شدند
منزل است. یک بار توی همین اختلاط بهش گفتم کم عذر خواهی می کند. استدلالش این بود که شوخی و خنده بعد از اشتباهش معنای عذر خواهی را می دهد اما من قبول نکردم گفت مستقیم بگو، ببخشید اشتباه کردم. از آن به بعد این کار را می کرد؛ مثلاً پنج دقیقه دیرتر سر قرار می رسید عذرخواهی می کرد. وقتی می آمد خانه می گفت تو برو بنشین بقیه کارها با من. وقتی مهمان داشتم تمام مدت توی آشپزخانه کمکم می کرد. وقت ...
ویدئوی جنجالی هالک ایرانی در اینستاگرام غوغا کرد | تغییر باورنکردنی هالک ایرانی بعد از 9 ماه
در یک سال اخیر تصاویر استایل و هیکل این ورزشکار را متهم به عکس های فتوشاپی و غیرواقعی کردند. البته هالک ایرانی مدت ها بود که از فضای مجازی فاصله گرفتی و به نوعی به واسطه هجمه شدید مخاطبان اش صفحه سخصی اش را ترک کرده بود. اما چند روزی است که این ورزشکار بار دیگر به صفحه اینستاگرام اش برگشته و حواشی مختص به خودش را از سر گرفته اس. سجاد غریبی در تازه ترین فعالیت اش تص ...
سیدی اَنَا عُریان
ببینم عکس العملش چیست. گفت: سیدی انا عریان. آقا من لختم. باز هم محکم تر به در زدم. با التماس و با صدای لرزانی گفت: سیدی العفو، انا عریان، انا عریان. زدم زیر خنده و گفتم: مرد حسابی، به من چه که تو لختی؟ من این آب رو برای خودم آوردم، تو دویدی توی حموم؟ راوی: اسیر آزاد شده محمد میرصادق ...
روایت مظلوم ترین مادر شهید ایرانی
جنازه تکه پاره شده یوسفم کردند در یک اتاق و در رو قفل کردند، با جنازه پسرم تنها بودم. بعد از 24 ساعت در را باز کردند، گفتند: باید خودت پسرت را دفن کنی. گفتم: من مادرم، با من این کار را نکنید، من طاقت ندارم روی صورت یوسفم خاک بریزم. گفتند: اگه این کار رو نکنی دستانت را می بندیم، پشت ماشین و تو روستاها می گردانیم. شروع کردم با دستان خودم برای پسرم قبر درست کردن، هر مشت خاک که برمی داشتم با ...
با یک روش جدید دانشمندان به ساخت رگ های خونی مصنوعی نزدیک تر شدند
...> منبع: مرکز پزشکی دانشگاه اوترخت اگر خواننده جدید سایت یک پزشک هستید! شما در حال خواندن سایت یک پزشک (یک پزشک دات کام) به نشانی اینترنتی www.1pezeshk.com هستید. سایتی با 18 سال سایقه که برخلاف اسمش سرشار از مطالب متنوع است! ما را رها نکنید. بسیار ممنون می شویم اگر: - سایت یک پزشک رو در مرورگر خود بوک مارک کنید. -مشترک فید یا RSS یک پزشک شوید. - شبکه های اجتماعی ما را دنبال کنید: صفحه ...
زخم مهران غفوریان هم کاری شد/ پیمان جبلی تکلیف عادل فردوسی پور را معلوم کرد/ محسن چاوشی درگیر چه ماجرایی ...
از همه جا مونده ----------- من باید می رفتم با قطاری که برام آخرین گلوله ی آخرین خشاب بود! من باید می رفتم زود زود زود زود یکی تو خاطره هام زخم برداشته بود... پیام هفته؛ ساترا برای کانون تهیه کنندگان روز دوشنبه 8 خرداد 1402 مراسم رونمایی از مجله دیداری نو در کانون ...
زیاد از فوت پدر نگذشته بود که ناپدری آمد...
...، از شوق فروش یک جای سوهان ها دلم قیلی ویلی می رفت! شتاب گام هایم را بیشتر می کردم اما یک لحظه، ترس از ناپدری ذهنم را رها نمی کرد. وحشتش میخکوبم می کرد اما می دانستم باید بروم و می رفتم. چاکه دره ای بود با چند پیچ تند. در پیچ وسطی، حلقه تنگ قماربازها تشکیل شده بود. آن روز بیست و یک بازی می کردند. بانکدار کیمیا، بانک بیست تومان. درحالی که تمامی سرمایه و سود من به پانزده ریال هم نمی رسید. ابول ...
چون اهل کثافت کاری نیستم، استقلال را به من نمی دهند!
؟ من روزی که فولاد را ترک کردم هم گفتم، نیاز بود کنار خانواده ام باشم و این وظیفه من هم بود. 20 سال هر بلایی خواستم سر خانواده ام آوردم، بی موقع و بد موقع ترک شان کردم و به جاهای مختلف رفتم و حالا کنارشان خواهم بود. همسرم مشکل سلامتی دارد و تا زمانی که کامل خوب نشود، ترکش نمی کنم و کنارش می مانم. خانواده مهم ترین چیز برای من است. به دلیل بیماری MS همسرم به آمریکا آمدم و متاسفانه اخیرا به ...
با خاطرات محمد نیک که تاریخ زنده ادبیات شهرمان در نیم قرن اخیر و یکی از موسپیدکرده های مشهدی است | شاعری ...
، نتوانستم بروم. همچنین برای کار در حسابداری صداوسیما قبول شدم که پدرم با آن هم مخالفت کرد و گفت این ها نانشان حرام است؛ کارشان مطربی است. این بود که رفتم شدم کارمند بانک سپه. من سال 52 کارمند بانک شدم و تا پایان خدمت که به عنوان رئیس شعبه بازنشسته شدم، در همین کار ماندم. اگرچه درکارم هیچ کم نگذاشتم، معتقدم شغلم، مناسب کار شاعری نبود. یک بار خبرنگاری از من پرسید: شما بیشتر کجاها، شعر می گویید؟ گفتم: پشت چراغ قرمز! (می خندد.) گفتم: توی بانک که شلوغی کار و سروصدای مراجعانش، نمی گذارد؛ در خانه هم مشغله همسر و بچه ها نمی گذارد. این است که من شعرهایم را بیشتر توی خیابان و پشت چراغ قرمز می نویسم . ...
عکس/ جشن شام ازدواج لاکچری محمدرضا گلزار با دوستان نزدیک اش
کرده اند. برخی رسانه ها گفته اند که محمدرضا گلزار روز سه شنبه هفته جاری با حضور در یک محضر مشهور در پاسداران ازدواج کرده است. گلزار اکنون تصویر جدیدی هم در صفحه اینستاگرام اش منتشر کرده است که او را در جمع دوستان اش در یک رستوران نشان می دهد. دوستان آقای بازیگر به او تبریک گفته و مدعی شده اند که گلزار برای دوستان صمیمی اش مهمانی شام ازدواج تدارک دیده است. ...